علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه سن داره

کودکنامه علی کوچولو ، نفس مامان و بابا

مشهد

  "پدرم را خدا نگه دارد كه مرا كرده بر در تو گدا اولين درس عشق من اين بود اولين مشكلي كه شد پيدا اشك حلقه به دور چشمش زد پدرم گفت يا امام رضا" یا امام رضا یا امام رضا یا امام رضا یا امام رضا   قبل اینکه پا به این دنیا بذاری نذر کرده بودم که خدا به حق امام رضا به من یه فرزند سالم بده تا قبل یکسالگیش ببرمش به پا بوس امام رضا و دین خودمو ادا کنم و وقتی هم که زردی گرفتی به طور ناخودآگاه اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد این بود که نذر امام رضا کردم که مشکلی برات پیش نیاد و زودی خوب بشی آخه من از امام رضا خیلیییییی حاجت گرفتم و ارادت خا...
19 شهريور 1392

سفرنامه شمال به روایت تصویر(مرداد 92)

  صبح سفر علی و کلاه بابا اکبر وقتی علی تصمیم می گیره بخوابه وقتی علی اردک کوشولو رو لالا میده ورزش صبگاهی   دردونه منتظر صبحونه قربون هندونه خوردنات در حال فرار ما سه تا تو نمک آبرود وووی معلوم نیست به چی میخندن این ٢ تا   الهی بمیرم پشه ها خوردنت خوشمزه من علی میوووو رو لالا میده قربون خنده هات علی و دریا ...
19 شهريور 1392

واکسن 18 ماهگی

الهی قربون صبوریات برم گل پسرم از یکی دوماه قبل واکسن زدنت استرس عجیبی وجودم رو فرا گرفت و همه این استرس ناشی از این بود که می دیدم دوستای هم سن و سالت علائمی همچون تب و بی خوابی و درد از واکسن داشتن تو دلم به خودم دلداری می دادم که گل پسر من که سر هیچ کدوم از این واکسن ها اذیت نکرد اینیکی رو هم ایشالا به راحتی سپری می کنی ولی حس مادرانه آرومم نمی ذاشت و مدتها فکرم مشغول بود و از یکی دو روز قبل هم کلیه امکانات رو مهیا کردم که اگه خدایی نکرده اذیت شدی همه چی در دسترس باشه شیاف استامینوفن ، شربت و شربت بروفن و کارام رو هم از قبل انجام دادم که تو چند روز اول واکسن فقط بتونم در خدمت گل پسرم باشم و قبلش هم یه حموم حسابی بردمت بالاخره ر...
19 شهريور 1392

سفرنامه شمال به روایت تصویر(شهریور92)

    خونه بابا بزرگ با ماست خوردنت حیثیت منو به باد دادی ای بابا بازم این ددونه رفت زیر میز اینجا بهت گفتم تیغ نباید دست بزنی و نشون میدادی و میگفتی جیززززززه الهی بمیرم اینجا دست خورد به تیغ و خون اومد و داری بوسش می کنی و ناز می کنی الهی بمیرم برات آخی اینجا لک خون هم مونده رو لباست اینحا هم قاط زدی و داد و فریاد می کنی eeeee اینم ببعی که دوستش داری ...
13 شهريور 1392

دندون جدیدددددددد

پسر نازم دردونه مامان از وقتی که عید 16 تا دندونت کامل شد دیگه خیالم راحت بود که دندونا اذیتت نمی کنن ولی این اواخر مرتب انگشت به دهن بودی و من به خیال اینکه دندونای شیری 16 تاست فک می کردم طبق عادت اینکارو می کنی که بعد طی تحقیات بعمل آومده فهمیدم باید 20 تا دندون بشه و دیشب هم متوجه شدم یه دندون به دندونهای آسیات اضافه شده الهی قربونت برم پس انگشت به دهن بودنات الکی و بی دلیل نبود 17مین دندونت مبارکت باشه گل پسر ...
2 شهريور 1392
1